Mountain!
نمیدونم چرا از ته دلم میخوام این دختر و تا جایی که میتونم حمایت کنم.
برای کم شدن حساسیت های من و کوه بودن واقعی لازمه که تو این برهه از امتحانات حواسم هم به خودم و در عین حال به لیلا باشه ، می خوام احساس کنه که من پشتش ایستادم و میتونم ادامه بدم و اینجوری هم حال اون و هم حال خودم و بهتر کنم
سخت گیریایه خیلی کمتری از لحاظ بعد اجتماعی باید تو جریان باشه و بیشتر به بعد فردیت بپردازه و موفقیت های اساسی تو این زمینه بپردازه هر روز هر روز باید حواسم به سه نفر باشه
اول خودم و بعد لیلا و زهرا
انگار که من دوس دارم ثابت کنم که لایق این کلمه هستم.... "کوه"
چقدر از لیلا و روابطش و رابطم باهاش دارم یاد مییگیرم، دارم یاد میگیرم دوس داشته باشم! و فقط دوس داشته باشم همین.
از خیلی جهات میتونیم تاثیر خیلی خوبی خیلی خوب رو هم بزاریم و در کنار هم
رشد کنیم
"سمیه من و رها کن به خودت فک کن"
این جمله مگه میشه دیگه از ذهن من پاک بشه؟
خیلی طول میکشه تا لیلا اون چیزایی و درک کنه که منو آزار میدن اما عب نداره
این منم که باید کوه باشم دلم برا این دختر پر از آرزوهای بزرگ و امیدوار و غصه دار میخواد پر بزنه و یه کوه محکم بشه پشتش! واقعا کوه بشه
میخوام که بزرگ بودن و با کوه بودن برای این بشر دوست داشتنی و متفاوت تجربه کنم
- جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۶ ق.ظ